فصل پنجم
تنها روش پرداخت مورد قبول خدا
من یک کارت اعتباری [کریدیت] [1]دارم که در مواردی برای خرید لوازم مورد ضرورت خانه، تعطیلات خانوادگی یا چیزی های که خودم و یا اعضای خانواده ام نیاز دارند، برای خرید، از آن استفاده میکنم.
تصور کنید اگر احتیاط نکنم و بی پروا پنج هزار دلار از این کارت خرید کنم. یک ماه بعد صورت حساب به صندوق پستی من می رسد که در آن هزینه های صورت یافته گرفته توسط من توضح داده شده و گزینه های پرداخت را با درج میعاد معینه برای باز پرداخت، منعکس می سازد.
به جای پرداخت بدهی، بیائید تصور کنیم که من با خدمات مشتریان بانک تماس میگیرم و توضح میدهم که قصد نداشتم این همه پول را هزینهء موارد بیجا کنم. من واقعاً از این همه اسرافی که در این ماه کرده ام متأسفم و سعی میکنم در آینده بهتر عمل کنم. آیا این توضحات، کمکی برای باز پرداخت بدهی من می کند؟ البته که نه!
آیا التماس کردن من، خدمات مشتریان بانک را متقاعد خواهد کرد تا بدهی پنج هزار دلاری من را ببخشند؟ چه فکر می کنید؟ مطمئنا که شما هم مانند من فکر می کنید، هرگز! کارمندان بانک، هرگز التماس من را جایگزین پرداخت قرضی که من به بانک دارم، نخواهند کرد!
ظاهرا این گونه معلوم می شود که این افرادی که در بانک کار می کنند، مطمئناً تنگ نظر و قانونی هستند، اینطور نیست؟ چون نه استدلال من را دلیل قانع کننده دانستند و نه هم التماسم را برای بخشش قرض من، جدی گرفتند. یقیناً آنها باید مهربانتر و آمرزنده تر باشند. مطمئناً آنها منصف نیستند!
ولی در حقیقت اگر به این موضوع از دید منطقی بنگریم، واضح است که طرز فکر من ناقص است. این به این معنا نیست که کارمندان بانک مهربان یا صبور نیستند – بلکه واقعیت این است که آنها منصف و درست کار هستند، چون در بدل حقوقی که دریافت می کنند، به نمایندگی از بانک، انتظار پرداخت عادلانهء بدهی های من، به بانک مذکور را دارند.
من با افراد زیادی صحبت کرده ام عدهء به من می گویند: «هر شب قبل از خواب از خدا می خواهم که گناهم را ببخشد.» عدهء دیگر می گویند: «من مرتباً به گناه خود نزد کشیش یا خدا اعتراف می کنم.» با این حال، تعداد دیگر می گویند: «من تاوان گناه خود را با انجام کار نیک می پردازم.»
واقعیت این است که خداوند خودسرانه «گناه» یا عواقب گناه را از کارنامهء مان پاک نمی کند، همان طوری که کارکنان بانک، به اساس سیستم بانکی، نمی توانند قرضم را برایم ببخشند. سیستم بخشش خداوند نیز اگر بخواهیم مثالی بیاوریم، به عین شکل، کار می کند. یعنی برای پرداخت کردن قرض گناهان مان، باید از مجرای سیستمی که در کتاب مقدس تعریف شده است، وارد شویم، در غیر آن صورت، ممکن نیست که بتوانیم قرض گناهان خود را پرداخت کنیم.
همچنانی که کارت اعتبار، روش پرداخت را تعیین کرده است، هیچ چیز دیگری بدهی من را در آن بانک نمی تواند تصفیه کند. این ناعادلانه یا غیر منصفانه نیست. برعکس، منطقی است. درست و راست است من نمی توانم یک یادداشت عذرخواهی، یک تحفه و یا حتی یک کارت هدیه برای کارمندان بانک بفرستم تا آن ها بی خیال بدهی من شده و آن را تصفیه شده اعلان کنند. من باید با روش پرداخت تعریف شده ای بانک، که همان [پول] است، بدهی ام را به بانک، بپردازم، راه دیگری برای تصفیه حساب قرض من با بانک وجود ندارد.
این استاندارد و رویه ثابت و غیر قابل انعطاف بانک است. من بحث نمی کنم، فقط می پذیرم و با استاندارد تعیین شده آنها، قرضم را ادا کرده و تصفیه ای حساب می کنم. هرچند این مثال، در مقیاس تصفیه حساب گناهان در پیشگاه خداوند بزرگ، خیلی کوچک است، ولی من تمام تلاشم را انجام دادم تا بتوانم مثالی برای تفهیم این موضوع خدمت شما ارایه کنم.
به همین ترتیب، خداوند برای گناهان ما، روش پرداختی خاصی را تعیین کرده است. بله! تاوان گناه باید پرداخت شود. چرا؟ زیرا خداوند عادل و نیکوکار است. این در تضاد با صفت عادل بودن مطلق خداوند است هرگاه عدالت اش را زیر سوال ببریم. خدای عادل، هرگز اجازه نمی دهد چیزی به هولناکی گناه در جهان فانی و زندگی ابدی بیداد کند. نه! خدای عادل یک بار و برای همیشه با گناه برخورد می کند تا در نهایت بتوانیم تا ابد از شر آن رها شویم. می بینید، خوبی خدا مستلزم آن است که او در برابر چیزی بسیار مخرب مانند گناه اقدام کند.
بنابراین، مدتها قبل از اینکه من و شما به دنیا بیایم - مدتها قبل از خلقت جهان -- خدا مجازاتی را تعیین کرده است - پرداختی برای گناه. قابل مذاکره نیست. این عادلانه و منصفانه است - بله، حتی با توجه به قدرت ویرانگر و وحشتناک گناه، قیمت پرداخت آن نیز خیلی گزاف است. حالا باید دانست که جریمهء گناه چیست؟
خدا در رومیان آیهء 6:23 می گوید: «زیرا مزد گناه مرگ است...» مرگ، به نظر پرداخت بالایی است، درست است؟ خیلی بد به نظر می رسد؟ خوب، بیایید نگاهی دوباره بیندازیم.
چرا یک خدای خوب اجازه می دهد گناه زنده بماند؟ این بی نهایت بدتر از این خواهد بود که سیستم قضایی ایالات متحده امریکا، اجازه قتل و ضرب وشتم را بدهد. اگر دستگاه قضایی ما این گونه قساوت ها را می پذیرفت، دیگر «نظام خوبی» نبود. با این حال، اگر خدا اجازه می داد که گناه و شر تا ابد ادامه یابد، او نیز خدای خوبی نخواهد بود.
خیر، صلاح او ایجاب می کند که اقدام کند. عدالت او مستلزم پرداخت است، و مدتها قبل از آمدن من یا شما، خداوند تعیین کرد که تنها یک روش پرداخت برای گناه وجود دارد - تنها یک راه حل قابل قبول برای چیزی بسیار کشنده و ویرانگری چون گناه وجود دارد.
مرگ!
گناه باید نابود شود، مرگ باید معدوم شود و این چیزهایی که بسیار شیطانی و ویرانگر هستند باید با تنها پایان عادلانه روبرو شوند - تنها نتیجهء قابل قبول - آنها باید در یک زندان نهایی حبس شوند. گناه آنقدر بد است که خداوند یک بار و برای همیشه مجازات «گناه باید بمیرد» را برایش تعیین کرده است.
آیا خوبی و محبت خداوند را که از طریق این حکم نشان داده شده است، درک می کنید؟ او اجازه نمی دهد چیزی که مضر است برای همیشه ما را آزار دهد. او ما را بیش از حد دوست دارد. او نمی تواند اجازه دهد که گناه به نابودی جهان ادامه دهد.
تصور کنید که یک قاتل در محلهء شما زندگی می کند. این قاتل به میل خود می کشد و هیچ ترحمی با قربانیان خود ندارد. او مردان، زنان و کودکان را با قساوت تمام و بدون هیچ پشیمانی می کشد.
تصور کنید که شما برای به دام انداختن این آدم بد، با پلیس تماس گرفته اید و از پولیس می خواهید در این خصوص اقدام کند. تصور کنید که پولیس با آرامی به شما می گوید: «آنها تصمیم گرفته اند به او اجازه دهند به کشتن ادامه دهد.» بدون جریمه، بدون پیگرد قانونی و بدون عدالت تصور کنید که بازرسان پلیس به شما می گوید، «ما تصمیم گرفتیم با این قاتل مهربان باشیم و کاری به کار این جانی نداشته باشیم. چون ما یک اداره پلیس دوست داشتنی و مهربان هستیم هرگز کسی را به زندان نخواهیم فرستاد...»
مطمئنا که این وضع، شما عصبانی خواهد ساخت! مطمئنا که شما هر کاری که لازم باشد را انجام خواهید داد تا اطمینان حاصل کنید که این مرد به چنگال عدالت گرفتار شده و عدالت بر او تطبیق شود. شما با این کارتان، خواهان بازگرداندن آرامش و امنیت در محلهءتان خواهید شد!
آیا تا به حال شنیده اید که کسی بگوید: «من نمی توانم باور کنم که یک خدای دوست داشتنی جهنم را ایجاد کند» یا «من معتقد نیستم که خدای دوست داشتنی هرگز گناه را قضاوت کند؟»، چگونه یک خدای مهربان می تواند در مورد همه چیزهای وحشتناکی که در زندگی وجود دارد کاری انجام ندهد؟ چگونه یک خدای مهربان می تواند اجازه دهد گناه بر زندگی انسان مستولی شود و اقدامی نکند؟
خداوند عادل نمی تواند گناه را بدون مجازات بگذارد.
او نمی خواهد که گناه، بر زندگی ابدی انسان استیلا یابد.
کتاب مقدس به وضوح می آموزاند که وقتی زمان به پایان برسد، خداوند حکم نهایی گناه و مرگ را خواهد آورد. او پرداخت نهایی را مطالبه خواهد کرد و او فقط یک نوع پرداخت را برای گناه می پذیرد - مرگ.
در واقع، خداوند یک زندان نهایی برای گناه و مرگ آفریده است - محل دفن نهایی گناه، در کتاب مقدس به آن «دریاچه آتش» گفته شده است. مکاشفه 20:14 در مورد این داوری نهایی صحبت می کند، «آنگاه مرگ و دنیای مردگان به دریاچه آتش افکنده خواهد شد. این است مرگ دوم.»
این بد، ناعادلانه و یا غیر منصفانه نیست. چه خوب که خداوند گناه و مرگ را به آرامگاه ابدی می فرستد!
حالا، اینجا جایی است که پذیرش آن سخت می شود. دوباره یادآوری می کنم که ما در اینجا به دنبال «نظر انسان» نیستیم، بلکه به دنبال حقیقت بیان شده توسط خداوند هستیم. ما سعی می کنیم شرایط خداوند را درک کنیم.
کتاب مقدس در متی 25:41 این موضوع را به گونه واضح شرح داده است. خداوند، در اصل جهنم را برای انسان ها خلق نکرده است. جهنم برای شیطان و یارانش در نظر گرفته شده است. «سپس به کسانی که در طرف چپ من قرار دارند، خواهم گفت: ای لعنت شده گان از اینجا بروید و به آتش ابدی داخل شوید که برای ابلیس و یاران او آماده شده است.»
من به عنوان یک گناهکار یک بدهی گناه دارم که باید پرداخت شود. برای گناه من یک روش برای حداقل پرداخت وجود دارد - قانونی در عدالت خدا که پرداخت را می طلبد. گناه اکنون بین من و خدا قرار گرفته است. در حالی که خدا مرا دوست دارد، از گناه متنفر است. اگر از گناه متنفر نبود، نمی توانست مرا دوست داشته باشد. مثل این است که بگوییم کسی که برای شما خیلی عزیز است، به دلیل این که سرطان گرفته است را دوست ندارید. شما او را دوست خواهید داشت، نفرت و انزجار شما از مرض سرطان است، و نه از کسی که دوستش دارید. شما نمیتوانید هم زمان به آن کسی که خیلی دوستش دارید، عشق بورزید و هم سرطان را دوست داشته باشید. اگر آن عزیز خود را دوست دارید، از سرطان متنفر خواهید بود و در صورت امکان می خواهید آن را از بین ببرید. اگر سرطان را دوست داشته باشید، به یقین که شما دشمن آن دوست تان هستید و نه دوستش.
این دقیقاً همان چیزی است که کتاب مقدس می گوید: «طرز فکر و ذهنی که تحت سلطهء طبیعت گناه آلود ما قرار دارد، با خدا دشمنی دارد، و مطیع شریعت خدا نیست، و نمی تواند هم باشد.» هرچه نسبت به خداوند احساس گرم و مملو از اخلاص داشته باشید، اگرچه او شما را بسیار دوست دارد، گناه شما، شما را دشمن او می سازد! درد آور و تلخ است، اما این دقیقاً پیام کتاب مقدس است.
جای تعجب نیست که من قادر نیستم با سنگینی بار گناه که دارم، راه خود را به سوی خدا و زندگی ابدی در کنار او، بیابم. ممکن نیست که با انجام کارهای خوب بتوانم به استاندارد خیلی عالی که برای رضایت خداوند الزامی است، را بدست بیاورم و این به خاطر فطرت گناه آلود نوع انسان، از روز نخست است، [گناه آدم و حوا]. این گناه مانند یک دره خیلی عمیق در سر راه قرار می گیرد و مرا از تمام آنچه خداوند در نظر دارد، جدا می کند.
گناه من در نزد خدا، مرا محکوم می کند. حالا اشتباه نکنید این به این معنی نیست که خدا مرا دوست ندارد. این به سادگی به این معنی است که اگر چیزی معجزه آسا اتفاق نیفتد - اگر خدا راهی برای رسیدن من به آن استاندارد عالی و قابل قبولش سر راهم قرار ندهد - من محکوم به فنا هستم.
اگرچه خدا مرا دوست دارد، او نمی تواند گناه را به بهشت راه دهد. او نمی تواند اجازه دهد گناه زنده بماند، و از آنجایی که من گناه را در خود دارم، برای مرگ انتخاب شده ام. او نمی خواهد که من یک ثانیه دور از او در جهنم بگذرانم هرگز قصد او این نبوده است. اما اگر معجزه ای رخ ندهد این اتفاق خواهد افتاد.
تاوان گناه من باید پرداخت شود. این قانون خداست. گناه من باید بمیرد این خوبی خداست. مثل این است که بگویید «سرطان باید درمان شود»! سرطان چیست؟ همه می دانیم که سرطان چیز خوبی نیست. هرچقدر هم که خوب و مذهبی باشیم باز هم گناه در وجودمان هست. به یاد داشته باشید، این یک مشکل رفتاری نیست، مشکل بودن و هستی مان است، مشکل سرشت گناه آلود ماست. خوب بودن کفایت و ظرفیت پرداختن تاوان گناه را ندارد. فقط یک چیز تاوان گناه را می دهد. مرگ! مرگ تنها گزینه مناسب برای چیزی بسیار وحشتناکی مانند گناه است.
بنابراین، اگر با گناهی که در برابر نامم ثبت شده است، در برابر خدا بایستم - اگر به عنوان یک گناهکار با او روبرو شوم - طبق گفتهء خودش فقط یک مقصد نهایی برای من وجود دارد. «بنابرین، دریاها و زمین و قبرها، مرده هایی را که در خود داشتند، تحویل دادند تا مطابق اعمال شان محاکمه شوند. آنگاه مرگ و دنیای مردگان به دریاچهء آتش افگنده شد. این است مرگ دوم، یعنی همان دریاچهء آتش.» (مکاشفه 20:13-14) «اما ترسوها و بی ایمانان و مفسدان و قاتلان و زناکاران و جادوگران و بت پرستان و همهء دروغگویان – جای همه در دریاچهء است که با آتش و گوگرد می سوزد. این همان مرگ دوم است.» (مکاشفه 21:8).
بله، این دریاچه آتش (طبق کتاب مقدس) یک مکان واقعی، یک مکان وحشتناک است، و مردم به دلیل گناهان خود به آنجا می افتند. این خواسته خدا نیست. این چیزی نیست که او برای شما می خواهد، بلکه این مکان، آخرین جایگاه و محلی برای محبوس ساختن ابدی گناه است. جدا از یک معجزه، همه کسانی که گناه می کنند به آنجا می روند زیرا خدا آنقدر خوب است که اجازه نمی دهد گناه زنده بماند.
خداوند دو بار در این آیات به مرگ دوم اشاره کرده است. به عبارت دیگر، همه ما یک بار می میریم و سپس در مقابل خدا می ایستیم و در آنجا مشخص می شود که آیا برای همیشه با خدا زندگی می کنیم یا برای بار دوم می میریم. مرگ دوم جدایی ابدی از خدا در دریاچه آتش است. نهایی است -- غیر قابل تغییر. اینجا [زندگی موقت در زمین] جایی نیست که خدا بخواهد ما ابدیت را بگذرانیم، بلکه تنها پرداخت گناه است. خداوند در رومیان 5:18 آن را [محکوم شدن] می نامد، «بله، گناه آدم و حوا، برای همه محکومیت به همراه آورد...»
ما به خاطر گناهان مان در پیشگاه خدا محکوم هستیم. همهء ما مقصریم «بنابراین همه غیر قابل بخشش هستیم...» (رومیان 2:1). ما به معنای واقعی کلمه بی بهانه هستیم. بدهی گناه ما باید پرداخت شود. بدون اگر، و، یا اما. گناه باید بمیرد از آنجا که خدا خوب است، زیرا خدا عادل است، زیرا خدا عشق است - او باید هر چیز بدی را بکشد. با این حال، چون خدا من را دوست دارد، او نمی خواهد که من با این نفرین روبرو شوم. از آنجایی که در گناه به دنیا آمده ام، مهم نیست که چقدر خوب بوده ام، من فطرتا یک مخلوق آلوده به گناه هستم.
بله، مرگ دوم وجود دارد. مگر اینکه خدا به طور معجزه آسایی دخالت کند، من و شما با آن مرگ دوم روبرو خواهیم شد. ما نمی توانیم به ماه بپریم. ما نمی توانیم به معیار کامل خدا برسیم. غیر ممکن است. ما آگاهی بدهیی دریافت کردهایم که نمیتوانیم آن را بپردازیم، و فقط یک روش پرداخت پذیرفته شده است. اما یک کلمه سه حرفی بسیار مهم وجود دارد که تفاوت را ایجاد می کند ... اما ...
رومیان 6:23
«زیرا مزد گناه مرگ است، اما...» این اما همان معجزهء حیرت آور برای پرداختن این بدهی غیر قابل پرداخت ما و تمام انسان هاست!
معجزه ای اتفاق افتاد...
لطفا به مطالعه ادامه دهید، داستان جالب تر می شود.
[1] در این مثال، نویسنده کوشش می کند تا مسئلهء پرداختن قیمت گناه انسان به واسطهء خون عیسای مسیح را واضح بسازد. چون در نزد خداوند، هیچ راه دیگری برای پرداختن قیمت گناهان انسان و رستگاری وجود ندارد، الی از طریق ایمان به مرگ و رستا خیز یگانه فرزندش، (عیسای مسیح) و پذیرفتن عیسی منحیث یگانه ناجی انسان گناهکار.